شعر در مورد جوانی و پیری
شعر در وصف جوانی و پیری,شعر در مورد جوانی و پیری,شعر درباره جوانی و پیری,شعری در مورد پیری و جوانی,شعر درباره ی جوانی و پیری,شعر در مورد پیری و جوانی,شعر درباره پیری و جوانی,شعر در مورد پیر و جوان,شعر در مورد پیری در جوانی ,شعر جوانی و پیری,شعر درباره جوانی و پیری,شعر جوانی پیری,شعر جوان و پیر,شعر در مورد جوانی و پیری,شعر از پیری و جوانی,شعر درباره ی جوانی و پیری,شعر جوان پیر,شعر درمورد پیر و جوان,شعری در مورد پیری و جوانی,شعر پیری و جوانی,شعر درباره پیری و جوانی,اشعار پیری و جوانی,شعر در مورد پیری و جوانی,شعر پیری جوانی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد جوانی و پیری برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
گرچه جوانی همه خود آتشست
پیری تلخست و جوانی خوشست
شعر در وصف جوانی و پیری
بار دیگر گر فرود آرد سری با ما جوانی
داستانها دارم از بیداد پیری با جوانی
شعر در مورد جوانی و پیری
کودکی و جوانی و پیری
چون ازین بگذری فرو میری
شعر درباره جوانی و پیری
به روز جوانی و نوزادگی
زدم لاف پیری و افتادگی
شعری در مورد پیری و جوانی
ز پیری چون کمال شد پشت او را
جوانی رفت و پیری کشت او را
شعر درباره ی جوانی و پیری
اگر در جوانی زدی دست و پای
در ایام پیری به هش باش و رای
شعر در مورد پیری و جوانی
جوانی و پیری بهار است و دی
نه آن دی که باشد بهارش ز پی
شعر درباره پیری و جوانی
رسید نوبت پیری و خون دل خوردن
گذشت فصل جوانی و باده نوشی ها
شعر در مورد پیر و جوان
پس از پیری و عجز و ناتوانی
چو بازش تازه شد عهد جوانی
شعر در مورد پیری در جوانی
در بلخ چه پیری و جوانی بهم افتاد
اسباب فراغت بهم افتاد جهان را
شعر جوانی و پیری
شد کودکی و رفت جوانی ز جوان
روز پیری رسید بر پر ز جهان
شعر درباره جوانی و پیری
شکوه پیری بگذار و علم و فضل و ادب
کجاست جهل و جوانی و عشق و شیدایی
شعر جوانی پیری
پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند
ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
شعر جوان و پیر
خوشست پیری اگر مانده بود جان جوانی
ولی ز بخت بد از من نه جسم ماند و نه جانی
شعر در مورد جوانی و پیری
درد پیری را جوانی می کند درمان و بس
آه کاین درمان نباشد در دکان هیچ کس
شعر از پیری و جوانی
منه چو ساده دلان دل به کامرانی صبح
کی طی شود به دو دم پیری و جوانی صبح
شعر درباره ی جوانی و پیری
جوانی دامن افشان رفت و پیری هم بدنبالش
گذشت از قامت خم گوش برآواز خلخالش
شعر جوان پیر
پیری و عشرت ایام جوانی غلط است
صبحدم رنگ نه بندد گل شبوی چراغ
شعر درمورد پیر و جوان
شها! بهار جوانی من گذشت و رسید
خزان پیری انده فزای شادی کاه
شعری در مورد پیری و جوانی
در ره روش عشق چه میری چه اسیری
در مذهب عاشق چه جوانی و چه پیری
شعر پیری و جوانی
مکن جوانی ازین بیش سیف فرغانی
که پیری آمد و عمرت بحد ستین رفت
شعر درباره پیری و جوانی
بار دیگر گر فرود آرد سری با ما جوانی
داستانها دارم از بیداد پیری با جوانی
اشعار پیری و جوانی
الفت پیری و نسیان جوانی بین که دیگر
خود نمیدانم که پیری دوست دارم یا جوانی
شعر در مورد پیری و جوانی
عهد جوانی گذشت، در غم بود و نبود
نوبت پیری رسید، صد غم دیگر فزود
شعر پیری جوانی
عیب جوانی نپذیرفته اند
پیری و صد عیب چنین گفته اند
شعر در وصف جوانی و پیری
در عالم پیری سر و کارم به جوانی است
پیرانه سر آمد به سرم بخت جوانم
شعر در مورد جوانی و پیری
بار دیگر گر فرود آرد سری با ما جوانی
داستانها دارم از بیداد پیری با جوانی
شعر درباره جوانی و پیری
سال ها با بار پیری خم شدم در جستجویش
تا به چاه گور هم رفتم نشد پیدا جوانی
شعری در مورد پیری و جوانی
در عالم جوانی کاری نیامد از من
دستی زدم به پیری در دامن جوانی
شعر درباره ی جوانی و پیری
از دست جوانی ام چو بربود عنان
پیری چو رکاب پایداری کردی
شعر در مورد پیری و جوانی
برف پیری می نشیند بر سرم
همچنان طبعم جوانی می کند
شعر درباره پیری و جوانی
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
شعر در مورد پیر و جوان
کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم
به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را
شعر در مورد پیری در جوانی
در گلستانی که گیرد دست هر پیری جوانی
ای جوان سرو بالا دستگیری کن که پیرم
شعر جوانی و پیری
خنده هایت به بهار و لب تو شاخ نبات
در کنارت چه بعید است، کسی پیر شود
شعر درباره جوانی و پیری
بر باد رفت در غم و حسرت جوانیم
بی آرزو چه سود دگر زندگانیم
شعر جوانی پیری
تبه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را
چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانـی را
شعر جوان و پیر
عمر از کف رایگانی می رود
کودکی رفت و جوانی می رود
این فروغ نازنین بامداد
در شبانی جاودانی می رود
شعر در مورد جوانی و پیری
من پیر شده ام
آنقدر پیر
که دست های یخی آدم برفی ها
یاد تو را از شانه هایم می تکانند
و من
من هیچ…
فقط شعرهای عاشقانه ام را
های های گریه می کنم …
شعر از پیری و جوانی
همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری
برای غصه خوردن نیز دندانی نمی ماند
شعر درباره ی جوانی و پیری
خسروا پیرانه سر حافظ جوانی می کند
بر امید عفو جان بخش گنه فرسای تو
شعر جوان پیر
منم آن ایستگاه پیر تنهایی که می داند
نیاید دل سپرد این عابرانِ گرمِ رفتن را
شعر درمورد پیر و جوان
عاشق روی جوانی خوش نوخاسته ام
و از خدا دولت این غم به دعا خواسته ام
شعری در مورد پیری و جوانی
آرام گریه می کرد یعقوب پیر کنعان
می مرد قطره قطره از پیرهن نمی گفت
شعر پیری و جوانی
چنان به حسن و جوانی خویشتن مغرور
که داشت از دل بلبل هزار گونه فراغ
شعر درباره پیری و جوانی
تو را آن گونه میخواهم که باغی باغبانش را
شبیه مادر پیری که میبوسد جوانش را
اشعار پیری و جوانی
دوریِ یوسف فقط چشمِ پدر را کور کرد
پیرِ مصری داغ دید از پیر کنعان بیشتر
شعر در مورد پیری و جوانی
عشق است و مفلسی و جوانی و نوبهار
عذرم پذیر و جرم به ذیل کرم بپوش
شعر پیری جوانی
گیرا تر از چشم تو هم درگیر خواهد شد
زیبا ترین معشوقه روزی پیر خواهد شد
شعر در وصف جوانی و پیری
آموختیم جوانی اندر پیری
از بخت جوان صلای پیرآموزی
شعر در مورد جوانی و پیری
زان باده پیر تلخ پاسخ
بفزای حلاوت جوانی
شعر درباره جوانی و پیری
ورق تا نگردانده باد خزانی
غنیمت شمر نوبهار جوانی
شعری در مورد پیری و جوانی
ز گرد راه برون آ که پیر دست به دیوار
به اشک و آه یتیمان دویده بر سر راهت
شعر درباره ی جوانی و پیری
مبر ز موی سفیدم گمان به عمر دراز
جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی
شعر در مورد پیری و جوانی
همه دانند لشکر و میران
که جوانی نیاید از پیران
شعر درباره پیری و جوانی
گفتی جوان که مثل شما گوشه گیر نیست
آیا کمرخمیده عشق تو پیر نیست ؟
شعر در مورد پیر و جوان
با من بگو که همرهِ من پیر می شوی
یا آنکه بینِ راه، ز من سیر می شوی؟
شعر در مورد پیری در جوانی
اگر پیری بماندی جاودانه
چه انده بودی از هجر جوانی
شعر جوانی و پیری
جوانان را طریق عشق سازد
شنیدستی که پیری عشق بازد؟
شعر درباره جوانی و پیری
پیری دیدم به خانه خماری
گفتم نکنی ز رفتگان اخباری
شعر جوانی پیری
به پیری کشیدیم رنج جوانی
سحر میکند گل خمار شبانه
شعر جوان و پیر
بر سر بازار سربازان عشق
زیر هر داری جوانی دیگرست
شعر در مورد جوانی و پیری
دود از دل عاشقان برآرد
حسن تو ز آتش جوانی
شعر از پیری و جوانی
غنچه در نوبت جوانی تو
سر نبیند، اگر کله بنهد
شعر درباره ی جوانی و پیری
در عالم جوانی کاری نیامد از من
دستی زدم به پیری در دامن جوانی
شعر جوان پیر
به جوانی نتوانی چو رسیدن، باری
جهد کن عهد جوانی جهان را دریاب
شعر درمورد پیر و جوان
بار دیگر گر فرود آرد سری با ما جوانی
داستانها دارم از بیداد پیری با جوانی
شعری در مورد پیری و جوانی
پیری وداع عمر سبکبال وانمود
موی سفید آب بغربال وانمود
شعر پیری و جوانی
زتنگنای جسد عمرهاست تاخته ایم
هنوز قامت پیری رکاب میریزد
شعر درباره پیری و جوانی
به پیری هم نفهمیدیم افسوس
که دنیا بازی طفلانه کیست
اشعار پیری و جوانی
به پیری ستم کرد ضعف قوی
مپرسید ازین خانه آبادها
شعر در مورد پیری و جوانی
ز پیری یاد دارم این دو اندرز
نباید جز بجان خویشتن زیست
شعر پیری جوانی
گر کنم جامه ها ز پیری چاک
زآن ندارد به جبه پیری باک
شعر در وصف جوانی و پیری
گر نشاطی که در تن آمده بود
به جوانی نشد به پیری پاک
شعر در مورد جوانی و پیری
سال ها با بار پیری خم شدم در جستجویش
تا به چاه گور هم رفتم نشد پیدا جوانی