شعر در مورد اسم قاسم
شعر در مورد اسم قاسم ,شعر درباره اسم قاسم,شعر برای اسم قاسم,شعر در باره اسم قاسم,شعر با اسم قاسم,شعر درمورد اسم قاسم,شعر با کلمه قاسم,شعر با کلمه ی قاسم,شعری در مورد اسم قاسم,شعری درباره اسم قاسم,شعری برای اسم قاسم,شعر درباره ی اسم قاسم,شعر در مورد نام قاسم,شعر برای نام قاسم,شعر درباره نام قاسم,شعر با نام قاسم,شعر درمورد نام قاسم
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اسم قاسم برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
همه ایثار نام قاسم بیگ
پس شوم عذر خواه قاسم بیگ
شعر در مورد اسم قاسم
من نگویم که قاسم الارزاق
نعمت داده از تو بستاناد
شعر درباره اسم قاسم
قاسم انوار گر کم گفت راز
مغربی بسیار میگوید سخن
شعر برای اسم قاسم
به شکر آنکه جهان را خدایگان ملکی است
که نایب است به ملکت ز قاسم الارزاق
شعر در باره اسم قاسم
قاسم رحمت ابوالقاسم رسول الله که هست
در ولای او خدیو عقل و جان مولای من
شعر با اسم قاسم
نسخت اسرار غیب دفتر او بر کنار
قاسم ارزاق خلق، خامه او در بنان
شعر درمورد اسم قاسم
در جواب این غزل گستاخ اگر پیش آمده است
قاسم انوار خواهد داشت صائب را معاف
شعر با کلمه قاسم
صائب از کاسه دریوزه ما ریزد نور
تا گدای در شه قاسم انوار شدیم
شعر با کلمه ی قاسم
این آن غزل که قاسم انوار گفته است
از سر کار اگر خبری یافتی بگو
شعری در مورد اسم قاسم
اصل این بلقیس از نسل سلیمان بوده است
قاسم ارزاق نعمت باب او من کل باب
شعری درباره اسم قاسم
خرد هر آینه گفتی برای تاریخش
کشیده جام اجل شاه قاسم مولا
شعری برای اسم قاسم
گیرم سنای دل ز سنا برق روی تو
دریوزه ز قاسم انوار میکنم
شعر درباره ی اسم قاسم
گاه مولانا و گه عطار و گاهی مغربی
گه ز شوقش قاسم انوار می گوید سخن
شعر در مورد نام قاسم
کی شناسی بجز او را پدر نسل رسول؟
کی شناسی بجز او قاسم جنات وسعیر؟
شعر برای نام قاسم
به حق صدق اویس و به قاسم بن حسن
به روح پاک حسین و به خیرات حسان
شعر درباره نام قاسم
این شه روی زمین شد و آن شه زیر زمین
قاسم ابن قادر جان ده قدیر جان ستان
شعر با نام قاسم
یک ذره گر از مهر تو ناید بدل و جان
بر هر دو جهان قاسم انوار توان بود
شعر درمورد نام قاسم
نام قاسم بیگی قسمی به خون آغشته حرف
بسکه در وقت رقم می رفت اشک آل او
شعر در مورد اسم قاسم
مبر نام مستی که شرب مدام
بود کار آنکس که کاریش نیست
شعر درباره اسم قاسم
باید که نشان در میخانه بپرسی
ورنی ز جهان محو شود نام و نشانت
شعر برای اسم قاسم
خواجو چو نام لعل لبت راند بر زبان
نامش زمانه طوطی شکر زبان نهاد
شعر در باره اسم قاسم
نام دل در نشان نمی آید
تیر از او برنشان نمی افتد
شعر با اسم قاسم
چگونه نام من خسته بگذرد بزبان
ترا که هیچ سخن در دهان نمی گنجد
شعر درمورد اسم قاسم
زلف تو چون سلسله جنبان دلم شد
بس که بدیوانگیم نام برآمد
شعر با کلمه قاسم
نام شکر نبرم پیش عقیق تو که خسرو
با وجود لب شیرین بشکر باز نماند
شعر با کلمه ی قاسم
معینست که طوفان دگر پدید آید
چو نام دیده ما برسحاب بنویسند
شعری در مورد اسم قاسم
چو بی تو خون دلست اینک می خورد خواجو
چراش باده گساران شراب نام کنند
شعری درباره اسم قاسم
قصر وجود تا یابد کی شود خراب
گر زانکه بر کتابه او نام ما بود
شعری برای اسم قاسم
مطربان از گفته خواجو سرودی می زدند
لیکن آن گلروی را از نام خواجو ننگ بود
شعر درباره ی اسم قاسم
کسی که نام لبش می برد عجب دارم
که آب زندگیش در دهان نمی آید
شعر در مورد نام قاسم
نام لعلت چو بر زبان راندم
از لبم آب زندگانی بچکید
شعر برای نام قاسم
چون نام من خسته باین کار برآمد
گو در رخ من خنجر آنکار برآرید
شعر درباره نام قاسم
کنون چون شد به رندی نام ما فاش
ز ما از ساغر و پیمانه پرسید
شعر با نام قاسم
وصل آن حور پریچهره گرت دست دهد
نام جنت مبر وملک سلیمان کم گیر
شعر درمورد نام قاسم
مبرید نام عنبر بر زلف چون کمندش
مکنید یاد شکر برلعل همچو قندش
شعر در مورد اسم قاسم
چو سرو هر که برآورد نام آزادی
دلش کجا بسهی قامتان شود مائل
شعر درباره اسم قاسم
نام خالش مبر که وحشی را
طمع دانه افکند در دام
شعر برای اسم قاسم
اگر بکنیت خواجو رسی قلم درکش
که ننگ باشد ار از عاشقان برآید نام
شعر در باره اسم قاسم
این کهنه رباط را که عالم نام است
و آرامگه ابلق صبح و شام است
شعر با اسم قاسم
هرچند بنزد عامه این باشد زشت
سگ به زمن ار برم دگر نام بهشت
شعر درمورد اسم قاسم
آن مرغ طرب که نام او بود شباب
افسوس ندانم که کی آمد کی شد
شعر با کلمه قاسم
ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام زما و نی نشان خواهد بود
شعر با کلمه ی قاسم
چهار چیز مر آزاده را زغم بخرد:
تن درست و خوی نیک و نام نیک وخرد
شعری در مورد اسم قاسم
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
شعری درباره اسم قاسم
نزد آن شاه زمین کردش پیام
دارویی فرمود زامهران به نام
شعر درباره ی اسم قاسم
خوشست نام تو بردن ولی دریغ بود
در این سخن که بخواهند برد دست به دست
شعری برای اسم قاسم
عشق غالب شد و از گوشه نشینان صلاح
نام مستوری و ناموس کرامت برخاست
شعر در مورد نام قاسم
برو غلام صنوبر قدان شو ای خواجو
که همچو سرو بآزادگی برآری نام
شعر برای نام قاسم
چو نام تو در نامه ئی دیده ام
به نامت که بردیده مالیده ام
شعر درباره نام قاسم
ز نام تو وان نامه نامدار
سر بندگی بر نپیچیده ام
شعر با نام قاسم
بذل جاه و مال و ترک نام و ننگ
در طریق عشق اول منزلست
شعر درمورد نام قاسم
این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست
تا جان و جامه بذل کنم بر پیام دوست
شعر در مورد اسم قاسم
رنجور عشق به نشود جز به بوی یار
ور رفتنیست جان ندهد جز به نام دوست
شعر درباره اسم قاسم
همه عالم به عشقبازی رفت
نام سعدی که در ضمیر تو نیست
شعر برای اسم قاسم
نام سعدی همه جا رفت به شاهدبازی
وین نه عیبست که در ملت ما تحسینیست
شعر در باره اسم قاسم
عارف مجموع را در پس دیوار صبر
طاقت صبرش نبود ننگ شد و نام رفت
شعر با اسم قاسم
نامم به عاشقی شد و گویند توبه کن
توبت کنون چه فایده دارد که نام شد
شعر درمورد اسم قاسم
گر رود نام من اندر دهنت باکی نیست
پادشاهان به غلط یاد گدا نیز کنند
شعر با کلمه قاسم
اگر حلاوت مستی بدانی ای هشیار
به عمر خود نبری نام پارسایی باز
شعر با کلمه ی قاسم
خون شد دل من ندیده کامی
الا که برفت نام با ننگ
شعری در مورد اسم قاسم
نام تو می رفت و عارفان بشنیدند
هر دو به رقص آمدند سامع و قایل
شعری درباره اسم قاسم
بسی نماند که پنجاه ساله عاقل را
به پنج روز به دیوانگی برآید نام
شعری برای اسم قاسم
خرد نشان دهان تو در نمی یابد
چرا که نام و نشانش ز بی نشانی برد
شعر درباره ی اسم قاسم
نام خواجو برآن خسرو خوبان که برد
زانکه درحضرت شه یاد گدا نتوان کرد
شعر در مورد نام قاسم
سعدی اگر نام و ننگ در سر او شد چه شد
مرد ره عشق نیست کش غم ننگست و نام
شعر برای نام قاسم
صفت یوسف نادیده بیان می کردند
با میان آمد و بی نام و نشان گردیدیم
شعر درباره نام قاسم
بنده را نام خویشتن نبود
هر چه ما را لقب دهند آنیم
شعر با نام قاسم
گر نظر صدق را نام گنه می نهند
حاصل ما هیچ نیست جز گنه اندوختن